شاهکلیدی به نام هوش هیجانی
شناخت احساسات و عواطف فرد و کنترل و مدیریت آن ها هوش هیجانی نام دارد. با نگار فیضآبادی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی همراه شوید تا درباره این مهارت و چگونگی کسب آن بیشتر آشنا شوید.
تصوّر کنید اطرافیانتان شما را با صفت «باهوش» خطاب میکنند. بیشترمان وقتی میفهمیم در نظر دیگران باهوشیم، قند در دلمان آب میشود. حالا اگر به شما بگویم باهوشها میتوانند تسلیم هیجاناتشان شوند و از پا دربیایند، چطور؟ یا مثلاً بگویم باهوشها میتوانند به شکل حیرتآوری به بیراهه بروند، چطور؟ درعینحال که خیلی از ما باهوش بودن را یک فضیلت بزرگ میدانیم، مهارتی به نام «هوش هیجانی» به فراموشی سپرده میشود. مهارتی که ارثی نیست و خبر خوش، اینکه میشود آن را تقویت کرد. هوش هیجانی یعنی مجموعهای از تواناییها که به شما کمک میکند تا انگیزهیتان را حفظ کنید، در مقابل سختیها تاب بیاورید، حالات هیجانیتان را تنظیم کنید، هیجانات دیگران را بشناسید و با دیگران همدلی کنید.
الفبای هوش هیجانی
اگر هوش هیجانی را یک کلید ارزشمند بدانیم، «شناخت عواطف شخصی، به کار بردن درست هیجانها، برانگیختن خود، شناخت عواطف دیگران و حفظ ارتباطها»، حُکم شیارهای کلید را دارند که درنهایت، باعث قفلگشایی خواهند شد. بسیاری از ما نام جدیدترین بازیها، اصطلاحات تخصصی، مارک لوازم و... را میدانیم؛ اما اسم هیجاناتمان را نمیدانیم. خیلی وقتها به خاطر این نابلدی، بهای سنگینی میپردازیم. باوجود ناآگاهی خودمان از درون، از دیگران انتظار داریم حرف دل ما را بخوانند و بدانند که چه حالی داریم. گاه دوست داریم ما را منطقی بدانند تا احساسی؛ درحالیکه فراموش میکنیم میشود هم خردمندانه زندگی کرد و هم از هیجانات، به شکل هوشمندانهای استفاده کرد. هیجاناتی که تلاش میکنیم طرد یا سرکوبشان کنیم ارزش زیادی دارند؛ چون باعث بقای ما میشوند. ترس، کمک میکند از خطرها دوریکنیم، خشم به ما هشدار میدهد و... احساسات، اطلاعات زیادی به ما میدهند. وظیفهی اصلی ما این است که معنیشان را بفهمیم و بهشان رسیدگی کنیم.
اولین قدمها
قدم اوّل این است که به سراغ خودآگاهی برویم که سنگ بنای هوش هیجانی است. مهم این است که بتوانید هیجانات خودتان را بموقع شناسایی کنید. راستی! آخرین بار که حال خودتان را پرسیدید کِی بود؟ میتوانید از حالا شروع کنید و بپرسید از بین هیجانهایی مثل: خشم، ترس، اندوه، شادمانی، عشق، نفرت و شرم، نام هیجان شما چیست و شدّت آن چقدر است؟ در ثبتاحوال شخصیتان، به سراغ نامگذاری درست هیجانات بروید؛ چون تا زمانی که ندانید چه هیجانی را تجربه میکنید، مدیریت کردنشان هم مثل یک افسانه حسرتبار میشود تا یک واقعیّت دوستداشتنی. در قدم بعد لازم است بهجای اینکه بگویید: «تو باعث شدی من عصبانی بشم» و...، هیجانتان را در قالب جملهی «من احساس ناراحتی، خشم یا... میکنم» بیان کنید. اگر هیجانتان را صادقانه و محترمانه با دیگران درمیان بگذارید، بعد از مدّتی احساس بهتری خواهید داشت.
من در آیینهی خودم
بعضی از ما با افتخار میگوییم: «من هر چی بشه میریزم تو دلم»؛ یعنی ممکن است نه به روی خودمان بیاوریم که چه حسّی داریم و نه به روی دیگران. گاه به زندانبان هیجاناتمان تبدیل میشویم و به آنها اجازهی بروز نمیدهیم. بعضیها هم میگویند: «من دل و زبونم یکیه»؛ یعنی در لحظه، تمام هیجانشان را روی فرد مقابل، تخلیه میکنند. هردوی اینها ناکارآمدند. بهتر است غریبگی با هیجانات را کنار بگذارید و مثل آیینهای شفّاف، آنها را ببینید. بعد از اینکه نام هیجانتان را دانستید، میتوانید آنها را مدیریّت کنید و فرمان هیجانهایتان را به دست بگیرید.
دیدن دنیا از پشت عینک دیگران
معمولاً خودخواهها عبارت «فقط خودم» را خیلی پررنگ در ذهنشان حک کردهاند و یک دیوار بلند بین خود و دیگران کشیدهاند. مهارت همدلی، زمانی خودنمایی میکند که بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و ماجراها را از دیدِ آنها ببینیم؛ یعنی دقیقاً بدانیم چه احساسی دارند. اگر بتوانید دنیا را از پشت عینک دیگران ببینید و هیجانات آنها را درک کنید، میتوانید به خودتان تبریک بگویید که یکقدم، جلوتر رفتهاید. کسانی که همدلی بیشتری داشته باشند میتوانند نیازهای دیگران را درک و به آنها توجه کنند. هوش هیجانی به شما امکان میدهد ارتباطهای بینفردی را حفظ و ایجاد کنید و زودتر و بهتر با دیگران به نتیجه برسید.
چند تمرین برای تقویت هوش هیجانی
- 1. بکوشید در طول روز، دربارهی هیجانهایتان و شدّتشان فکر کنید و آنها را صادقانه و بدون کوچکنمایی یا اغراق، با جملات سهکلمهای توصیف کنید؛ مثلاً «من غمگین هستم» و... میتوانید از یک تا ده به شدّت آن نمره دهید.
- 2. زمانی که هیجان هایتان به اوج خودش رسید به خودتان فرمان «ایست» بدهید. کمی تأمّل برای اینکه بدانید چه حسّ و حالی دارید، شدّت آن چقدر است و چرا احساس خاصّی را تجربه میکنید. بهتر است در اوج هیجانات، تصمیمگیری نکنید.
- 3. از دیگران دربارهی هیجانشان بپرسید.
- 4. خودتان را جای دیگران بگذارید تا بتوانید درکشان کنید.
- 5. بدون قضاوت و با صبوری، به حرف دیگران گوش کنید. اگر حالت دفاعی به خودتان بگیرید، دیگران از بیان کردن خودشان، صرفنظر میکنند.
با تقویت هوش هیجانی، سرمایهگذاری بزرگی خواهید کرد که به دنبالش سودهای زیادی مثل: خودآگاهی، خلّاقیّت، ارتباطات بهتر، کارآمدی بیشتر و... عایدتان میشود و از همه مهمتر، هم حال خودتان بهتر میشود و هم حال دیگران. هوش هیجانی به کمکتان میآید تا هیجانات خود و دیگران را تنظیم کنید، با فشارهای روانی، بهتر کنار بیایید و تحمّلتان بالا برود.
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}